فرارو- دکتر غلامرضا ذکیانی*؛ مسابقات قهرمانی مباحثه علمی دانشآموزان توسط کمیسیون مشاوره دانشجویی شورای عالی انقلاب فرهنگی سامان یافته است. در این دوره از مسابقات، دانشآموزان به دو گروه ایجاب و سلب تقسیم میشوند و سپس یک موضوع در اختیار آنان قرار میگیرد و یکی از آنها به عنوان گروه ایجاب(موافق) و دیگری به عنوان گروه سلب (مخالف) تعیین میشود و مدت کوتاهی به آنان فرصت داده میشود تا از موضعی که برایشان تعیین شده است در جلسه مناظره با حضور داوران دفاع کنند. یک نفر از گروه ایجاب و یک نفر از گروه سلب هرکدام سه دقیقه وقت دارند تا به نوبت استدلالهای خود را بیان کنند و در ضمن به استدلالهای طرف مقابل پاسخ گویند؛ و در انتها گفتههای خودشان را جمعبندی کنند. (این فرایند نیم ساعت طول میکشد) در پایانِ نوبت هر دو گروه، پرسشهایی از سوی داوران طرح میشود که طرفین باید بتوانند به سه تا از پنج پرسش پاسخ دهند. بعد از این فرایند، داوران یکی از دو گروه را به عنوان برنده اعلام میکنند.
در ادامه به تحلیل ابعاد مثبت و منفی این نحوه از برگزاری مسابقات میپردازیم:
ابعاد مثبتـ کار گروهی؛ یکی از مهمترین ضعفهای ما این است که فردگرا هستیم و به سختی به کارهای گروهی تن میدهیم. این فردگرایی در کار، تفریح، مسافرت، نظافت، معاشرت و سایر وجوه زندگی ما به خوبی هویداست. پرواضح است که زندگی اجتماعی بدون روحیه جمعی و کار گروهی محکوم به ضعف و شکست است. بنابراین نهادهای تربیتی ما ـ همچون وزارتخانههای آموزش و پرورش و آموزش عالی، رسانههای حقیقی و مجازی و ... ـ باید تمام تلاش خود را بکار گیرند تا نسلهای جدید با روحیه جمعی تربیت شوند. یکی از فواید مناظرههای دانشآموزی این است که دانشآموزان یاد میگیرند با همدیگر کار کنند و هر کدام وظیفهای را به عهده بگیرند. این روش تمرین بسیار خوبی برای یادگیری کار جمعی است.
ـ شروع از مدارس؛ با اینکه این دوره از مسابقات توسط کمیسیون مشاوره دانشجویی شورای عالی انقلاب فرهنگی حمایت شده ولی به جای دانشگاهها از مدارس شروع شده است و این نکته مثبتی است زیرا اهل فن میدانند که مهارتهایی چون گفتگو و بحث و مناظره در سنین نوجوانی شکل میگیرند بنابراین فعال کردن دانشآموزان در سنین راهنمائی و دبیرستان در این زمینهها نشان از دوراندیشی برگزارکنندگان دارد.
ـ تقویت مهارتهای پژوهش؛ دانشآموزان باید در کوتاهترین فرصت بتوانند مطالب و شواهد مربوط به موضوع خود را بدست بیاورند. این مهم جز با کنکاش و جستجو در کتابها، مقالات، افراد، سایتها و اینترنت امکانپذیر نیست. بنابراین دانشآموز باید بتواند در اسرع وقت موضوع مورد نیاز خود را در این منابع بیابد؛ بنابراین با شیوههای جستجو و پژوهش آشنا میشود.
ـ تقویت مهارتهای تدوین؛ دانشآموز با مطالب زیادی در حین جستجو مواجه میشود ولی در مقام عمل متوجه میشود که بسیاری از این مطالب به درد بحث و مناظره نمیخورد لذا آنها را حذف میکند و در جستجوهای بعدی خود به خود دقت میکند تا گرفتار مطالب زائد نشود و در مقام بیان از بهترین شواهد بهره ببرد.
ـ سخن دقیق؛ طرفین مناظره به زودی متوجه میشوند سخن نادقیق در این میدان خریدار ندارد و فقط سبب آشفتگی بحث و پیروزی طرف مقابل میشود؛ از این رو تلاش میکنند تا سخنان خود را در قالبهای دقیق بریزد و همین امر سبب میشود تا به سخن گفت دقیق عادت کنند.
ـ مدیریت زمان؛ دانشآموزآن وقت بسیار محدودی برای ارائه استدلالهای خود دارند از اینرو باید تلاش کنند تا از فرصت کم حداکثر استفاده را ببرند؛ همین امر سبب میشود تا یاد بگیرند چگونه زمان خود را به نحو احسن مدیریت کنند.
ـ تقویت بنیه استدلال؛ اهل مناظره خیلی زود متوجه میشوند که سخنان غیراستدلالی خریدار ندارند و سبب تقویت موضع مقابل میشوند؛ از این رو تلاش میکنند تا با شیوههای استدلال آشنا شوند و در سخنان خود بکار بگیرند. این نگرش سبب میشود تا دانشآموز ناخودآگاه به سمت یادگیری روشهای بحث و استدلال گرایش پیدا کند.
ـ تقویت شیوه سخنگویی؛ استدلال خوب اگر با بیان ضعیف ارائه شود ناکارآمد خواهد بود؛ ازاین رو طرفین بحث به زودی یاد میگیرند حرفِ خوب زدن کافی نیست بلکه باید خوب حرف بزنند و الا حرف خوبشان شنیده نمیشود. بدین ترتیب، اهل مناظره به مرور عادت میکنند تا از شیوههای بیانی خوب و موثر بهره ببرند.
ابعاد منفیـ نسبیت حقیقت؛ در این شیوه افراد از موضع واقعی خودشان دفاع نمیکنند بلکه از موضعی حمایت میکنند که توسط برگزار کنندگان مناظره در اختیار آنها قرار میگیرد؛ یعنی ممکن است فرد مجبور به حمایت از موضعی گردد که شخصا با آن مخالف است و حتی ممکن است به علت قوتی که در مناظره برخوردار است استدلالهای بسیار خوبی در حمایت از موضع مخالف خودش اقامه کند و سبب پیروزی آن گردد. در این صورت، همان جوی حاکم میشود که در زمان سوفسطائیان پیش از سقراط حاکم شده بود یعنی نسبیت حقیقت! به دیگر سخن حقانیت مواضع بستگی به افراد سخنوری دارد که از آن موضع حمایت میکنند؛ یعنی فرد یا گروهی که در سخنوری قدرتمند هستند اگر از موضع الف دفاع کنند موضع الف درست است و اگر از موضع مخالف الف حمایت کنند موضع مخالف الف درست است؛ پس حقیقت بستگی به افراد دارد و این معنایی جز نسبیت حقیقت ندارد.
ـ تحویل همه روشهای استنتاجی به مناظره؛ یکی از موضوعاتی که در مرحله پایانی این مسابقات مطرح شد این بود که آیا آموزش زبان دوم در دوره پیش دبستانی مناسب است یا خیر؟ این قبیل موضوعات بیش از آنکه جنبه نظری و تئوریک داشته باشند جنبه تجربی دارند؛ یعنی کافیست مفردات چنین موضوعاتی ـ مانند آموزش، زبان، زبان دوم و ... ـ روشن شود و سپس با بکارگیری روشهای تجربی به مسائل ذیل آن پاسخ داده شود. اتفاقاً یکی از عادتهای نامناسبی که در میان ما رایج است بیارج بودن روشهای تجربی است یعنی گمان میکنیم هر موضوعی را میتوان با بحث و مناظره حل کرد در حالی که اهل فن تردید ندارند که ماهیت موضوعات است که روش حل آنها را تعیین میکند. بنابراین باید به دانشآموزان بیاموزیم که هر موضوعی قابل بحث و مناظره نیست بلکه گاهی باید از روشهای فیصلهبخش تجربی استفاده گردد.
ـ جایگزینی سرعت به جای عمق و دقت؛ این شیوه زمانبندی چه قبل از آغاز مناظره و چه حین آن، سبب میشود طرفین مناظره ناگزیر از سرعت عمل در بحث باشند و لذا از عمیق شدن در موضوعات بیبهره شوند. ناگفته پیداست که سرعت عمل در هر کاری امتیاز است ولی به شرط اینکه تبدیل به عادت نشده و مانع ژرفنگری نگردد.
ـ سخنورها در صدرند؛ یکی از آسیبهای این روش که تا حد زیادی اجتنابناپذیر است این است که افراد سخنور غالبا صدرنشینند؛ به بیان دیگر ماهیت مناظره اقتضاء دارد که افراد سخنور از دیگران پیشی بگیرند؛ این امر تا جائی که سبب شود سایرین نیز مهارتهای سخنوری را بیاموزند خوب است ولی اگر این توهم را ایجاد کند که مهمترین اصل سخنوری است و فرد میتواند صرفاً با مهارت سخنوری پیروز باشد، ناپسند است.
ـ تمام هدف نقد است و اخلاق فراموش میشود؛ سازوکار این مناظرات به نحوی است که افراد هر گروه فقط به فکر اثبات موضع خود و انکار موضع مقابل هستند؛ از اینرو یا به سخنان حریف گوش نمیدهند و یا فقط به منظور نقد آنها گوش میسپارند. هر دو لازمه نامناسب هستند و سبب تقویت عادات ناپسند ما میشوند. از عادتهای ناپسند ما این است که خوب گوش نمیدهیم هر چند انتظار داریم دیگران به خوبی به سخنان ما گوش دهند. ناگفته پیداست که تنها قربانی این شرایط خود حقیقت است زیرا تمام حقیقت را مختص خود میدانیم و دیگران را عاری از حقیقت! پر واضح است که در این شرایط فقط مجادله شکل میگیرد نه گفتگو برای کشف حقیقت.
ـ یکی دیگر از آسیبهای جامعه ما این است که تنها شکل گفتگو را مناظره یا جدل میدانیم و روشن است که مناظره با این روش فقط به درد اسکات خصم میخورد (جدل ارسطوئی) در حالیکه یکی از مهمترین روشهای کشف حقیقت، گفتگوی سازنده است (دیالکتیک افلاطونی) که فلاسفه بزرگی چون هابرماس آن را تنها روش برای کشف حقیقت معرفی کردهاند. از مناظرههای دانشآموزی انتظار نداریم که بتواند همه هنرهای گفتگو را به دانشآموزان منتقل کند ولی توقع داریم که همه روشهای گفتگو را منحصر در جدل ارسطوئی نگرداند یعنی موجبات این توهم را در میان دانشآموزان فراهم نسازد که تنها روش بحث و پیروزی، مجادله است.
*عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی
ممنون