مولفهای تکراری در تاریخ هنر وجود دارد: هنرمندان وقتی آثار ارزشمند و تفکربرانگیز خلق میکنند، معمولا کمتر حرف میزنند؛ آنسان که حتی از مصاحبه رسانهای نیز میپرهیزند و میگویند ترجیح میدهند اثر هنری، خودش حرف بزند. لابد از چنین هنرمندانی بسیار شنیدهاید که اگر قرار بود من درباره کارم یا بینش و جهانبینیام حرف بزنم که دیگر نیازی به خلق اثر هنری نبود...
مولفهای تکراری در تاریخ هنر وجود دارد: هنرمندان وقتی آثار ارزشمند و تفکربرانگیز خلق میکنند، معمولا کمتر حرف میزنند؛ آنسان که حتی از مصاحبه رسانهای نیز میپرهیزند و میگویند ترجیح میدهند اثر هنری، خودش حرف بزند. لابد از چنین هنرمندانی بسیار شنیدهاید که اگر قرار بود من درباره کارم یا بینش و جهانبینیام حرف بزنم که دیگر نیازی به خلق اثر هنری نبود...
اما وقتی آثار هنرمندان چنانکه باید از آب درنمیآید و احساس میکنند با ضعفهایی روبهروست، اتفاقا تا دلتان بخواهد حرف میزنند و به هر نشست و گفتوگویی «بله» میگویند تا در مقام توجیه و توضیح آنچه در اثر هنری خواستند بگویند، برآیند. اما در این میان برخی هنرمندان تثبیتشده رویه دیگرتری پیش میگیرند: آنها ابراز نگرانی میکنند؛ آن هم درباره مسایلی که هیچ ربطی به متن اثر هنریشان ندارد. آگاهانه کاستیهای اثرشان را نمیبینند و نقدها را نمیشنوند.
آنها ابایی ندارند بگویند منتقدین کماطلاع هستند و حتی به همکارانشان توهین میکنند که فیلمهای نازل میسازند؛ فرافکنی و فرار به جلو، راهکار آنهاست: توجهها را از «متن اثر» به «آخرین حرف موثر» معطوف میکنند و در همین راستا به این و آن اعتراض میکنند و تعمد دارند این اعتراض، با جملات گزنده همراه باشد تا به رسانهها تیتر دهند و البته مراقبند حتما نیشی هم نثار متولیان امروزی امور کنند که تازه آمدهاند و تقصیری به گردن ندارند.
این هنرمندان صاحبامضا وقتی دو، سه اثرشان پیاپی سیر نزولی طی میکند به چنین وادیای میلغزند و هیچ بعید نیست در اثر متکلموحدهبودن در این محفل و آن جشنواره، خود را یک مصلح، یک موعظهگر بپندارند که حقی به گردن همه دارند و به جهت آفرینش اثر هنری باید تقدیس شوند و دیگرانی که راه دیگر رفتهاند، تنبیه. تاریخ تکرارشونده هنر میگوید تنها راه درمان هنرمندان صاحبامضا از این مهلکه هولناک، این است که مخاطبان آثارشان دعا کنند آنها آثار خوب بسازند، آن زمان شاید بهانهها فروکش کند.